دیدگاه علمای اهل سنت دربارة نهضت كربلا

حجج اسلام و المسلمین پیشوائی و ناصری

استاد پیشوایی: دیدگاه علمای اهل سنت دربارة نهضت كربلا، در نگاهی كلّی، به سه دسته تقسیم می‌شود: 1. تأیید حركت امام حسین (ع): گروهی از آنان، به تأیید و ستایش قیام امام حسین(ع) پرداخته‌ و حتی برخی از آنان، یزید را كافر دانسته‌اند. به ابوالفرج ابن جوزی از سران این دیدگاه اشاره می‌كنیم: ابوالفرج ابن جوزی: وی، از علمای بزرگ اهل سنت، محدث، مورخ، واعظ، و دارای كتاب‌های فراوانی است؛ مهم‌ترین كتاب وی، المنتظم است. وی یزید را به شدت محكوم و از امام حسین جانبداری می‌كند. سبط بن جوزی (نوة وی) در كتاب تذكرة الخواص، می‌گوید: جد من، یزید را لعن می‌كرد. كسانی از متعصبین اهل سنت به وی خرده گرفتند. در پاسخ به آنان گفت: قرآن مجید، كسانی را لعن و نفرین كرده و از جهنمیان دانست، كه از یزید، گناه كمتری داشته‌اند؛ حال آن كه گناه یزید، بسی افزون‌تر از آنان است. و ذكر جدّی ابوالفرج فی كتاب الرّد علی المتعصب العنید المانع من ذمّ یزید و قال: سألنی سائل فقال: ما تقول فی یزید بن معاویة؟ فقلت له: یكفیه ما به (و السكوت اصلح) فقال: اتجوّز لعنته؟ فقلت له: أجازها العلماء الورعون، منهم احمد بن حنبل، فانه ذكر فی حق یزید، ما یزید علی اللعنة.[1] و نیز در ادامه محكومیت یزید می‌نویسد: و قد قال جدّی ایضاً فی كتاب الردّ علی المتعصب العنید: قد جاء فی الحدیث لعن من فعل ما لا یقارب معشا رعشر فعل یزید و ذكر الأحادیث التی فرّجی النجاری و مسلم فی الصحیحین ...[2] 2. محكوم دانستن حركت امام حسین (ع): برخی، از یزید جانبداری كرده‌اند و كار او را مشروع و قیام امام حسین را، خروج و شورش دانسته‌اند. به چند تن از سران این دیدگاه اشاره می‌كنیم: ابن عربی مالكی: وی غیر از محی الدین عربی (صاحب فصوص الحكم، عارف به نام اهل دمشق و از بزرگان عرفان اهل سنت) است. ابن عربی مالكی متعلق به قرن چهارم، متعصب و از اندلس بوده است. وی كتابی دارد به نام «العواصم من القواصم». او حوادث ناگوار و كمرشكن پس از رحلت رسول اسلام (ص) را «قواصم» (كمرشكن) و كسانی را كه خدا برای در امان‌ داشتن مسلمین از این حوادث برانگیخت، «عواصم» (نگه دارنده و حفظ كننده) نامیده است. وی قیام امام حسین (ع) را به شدت محكوم كرده و آن را از «قواصم» و طرح خلافت یزید از طرف معاویه را از عواصم (حفظ كننده از اختلاف و فتنه) دانسته است. وی می‌گوید: «خرج الحسین من دینه، قتل بسیف جده؛ حسین (ع) از دین خارج شد و به شمشیر جدش كشته گردید.» البته به این صورت نمی‌گوید، ولی صغری و كبری و نتیجه‌گیری‌اش این است: جد حسین بن علی‌، مسلمانان را به وحدت فرا می‌خواند، و او برخلاف آن عمل كرد. او می‌نویسد: و ما خرج الیه (الحسین) أحد، المحذّر (عن) الدخول فی الفتن، و اقواله فی ذلك كثیر، منها قوله ـ ص ـ إنه ستكون هنات و هنات، فمن اراد ان یفرّق امر هذه الأمة، و هی جمیع فاضربوه بألیف كائناً من كان. فما خرج الناس الا بهذا و امثاله.[3] می‌گویند: اگر امام حسین برای پاسداشت حرمت خویش در مدینه می‌نشست، چنین حوادثی رخ نمی‌داد. سلفی‌ها: وهابی‌های امروزی نیز از این گروه‌اند و افتخارشان این است كه صحابه را الگوی خویش قرار داده‌اند. اینان علیه شیعه تیغ كین آخته‌اند. ابن تیمیه، شیعه را رافضی خوانده و می‌گوید: رافضه (شیعه) اضلّ من الیهود و عبدة الاصنام؛ رافضه (شیعه) از یهود و بت پرستان گمراه‌تر‌اند. آنان به نیكی به جایگاه عترت آگاهند، اما از روی عناد و لجاجت، رفتارشان به راه و رسم ناصبیان است. ابن تیمیه هر جا سخن از فضیلت اهل بیت به میان آمده بسیار كوشیده، آن را انكار كند. با آن‌كه علی (ع) خلیفه مسلمین بوده، و از اصحاب بزرگ رسول خدا (ص) و اهل سنت صحابه را تقدیس می‌كنند، اما همه جا سعی می‌كنند فضیلت و منقبت علی(ع) را انكار كند، و در این باره به یاوه گویی پرداخته است. 3. دیدگاه میانه: دو دیدگاه نخست، رو در روی هم‌اند. اما دیدگاه سوم از آنِ شافعیان و برخی علمای منصف اهل سنت است. این دیدگاه ملایم و معتدل است. اینان، یزید را فاسق و آلوده، و قیام حسین (ع) علیه یزید را به حق می‌دانند. با وجود این می‌گویند: حسین (ع) نیروی لازم برای این كار را در اختیار نداشت، بدین روی محاسبات وی درست نبود. و قیامش به شكست انجامید. شافعیان: دیدگاه شافعیان به اهل بیت نزدیك است؛ آنان به پیروی از امام خود (شافعی) درباره قیام امام حسین (ع) دیدگاه میانه‌ای را برگزیدند. غزالی: غزالی را با «اما» و «اگر» هایی می‌توان از این گروه دانست. وی را در زمان زندگی‌اش، به حجة الاسلام ملقب ساختند. وی در تاریخ اسلام نخستین كسی است كه بدین لقب خوانده شده است. غزالی در جایی از كتاب احیاء العلوم به آفات زبان، غیبت، بدگویی و هتك عرض مؤمن می‌پردازد و می‌گوید: بدگویی مسلمان برای هیچ مسلمانی جایز نیست. حتی ناسزاگویی به یزید هم جایز نیست؛ زیرا ثابت نشده كه او حسین بن علی را كشته است. از سخن وی دانسته می‌شود، اگر ثابت شود كه حسین (ع) را یزید كشته، ناپسند و ناروا بوده است. اما در كتاب دیگرش، سرالعالمین، (اگر ثابت شود كه این كتاب تألیف او است، و نیز اگر ثابت شود كه این كتاب را پس از احیاء علوم، نوشته) نشان می‌دهد كه از دیدگاه خویش، باز گشته است. در صفحات نخستین، سرالعالمین بحث دو خلیفه در یك زمان را مطرح و از قیام امام حسین (ع) دفاع می‌كند و پاره‌ای از خوارق عادات اهل البیت و امام حسین را بیان می‌كند كه اگر شیعه‌ای چنین می‌كرد، به غلوّ متهم می‌گشت. تفتازانی: وی متكلمین قرن هشتم و از اهل سنت است. كتاب شرح المقاصد وی مشهور است. در جلد 4 و 5 آن از خلافت و بیعت سخن گفته و امامت را خلافت و زمامدارای مسلمین دانسته، نه رهبری مسلمین. وی در این كتاب، به مظلومیت اهل البیت اشاره می‌كند. و می‌گوید: و اما ما جری بعدهم (بعد الصحابة) من الظلم علی اهل بیت النبی ـ ص ـ، فمن الظهور بحیث لامجال للأخفاء، و من الشناعة بحیث لا اشتباه علی الأراء اذ تكاد تشهد به الجماد و الأجماع و یبكی له من فی الارض و السماء و تنهدّ منه الجبال و تنشق الصخور و یبقی سوء عمله علی كرّ الشهور و مرّ الد هور فلعنة الله علی من باشر أو رضی او سعی و عذاب الآخرة اشدّ و ابقی، فإن قیل فمن علماء المذهب من لم یجوز اللعن علی یزید مع علمهم بأنه یستحق ما یربو علی ذلك و یزید قلنا تحامیاً عن أن یرتقی الی الأعلی فالأعلی كما هو شعار الروافض علی ما یروی فی ادعیتهم و یجری فی اندیتهم ...[4]؛ به اهل البیت پیامبر (ص) ستم روا داشتند، آن را كسی نمی‌تواند پرده پوشی كند. این ستم، به حدی بوده كه، هر آن چه را در زمین و آسمان است به گریه واداشته و از شدت آن سنگ‌ها شكافته می‌شود و گذشت زمان‌ها و ماه‌ها، آن را از یاد نمی‌برد. لعنت خدا بر كسی باد كه در این ستم، مباشرت ورزیده یا بدان خرسند گشته است. كسانی از علمای اهل سنت، لعن به یزید را جایز ندانسته‌اند. با آن كه می‌دانستند یزید بیش از این، سزاوار لعن و نفرین است. زیرا می‌دانستند اگر لعن به یزید جایز دانسته شود، به او متوقف نمی‌شود و كسانی بزرگ تر از او نیز لعن می‌شوند ... ابن خلدون: وی در كتاب مقدمه، درباره خلافت، امامت و زمامداری مسلمین و ولیعهدی، سخن گفته و نه به تمامی یزید را محكوم می‌كند و نه به تمامی از حسین (ع) جانبداری. می‌گوید: یزید از آن روی كه فاسق بوده، خروج بر وی واجب بوده است. فساد و فسق یزید بر همه مسلمین آشكار بود و از این روی كار امام حسین (ع) درست بود و ایشان در این كار برحق و از كاری شایسته فراتر بوده است. وی خود را شایسته خلافت می‌دانست، اما پایگاه اجتماعی وی كافی نبود پیرو و حامی نداشت. به امید یاری اهل كوفه قیام كرد. حسین (ع) (العیاذ بالله) در این امر دنیوی اشتباه كرد. وی می‌گوید: و اما الحسین فإنّه لما ظهر الفسق یزید عند الكافه من اهل عصره، بعثت شیعه اهل البیت بالكوفة للحسین. أن یاتیهم فیقوموا بامره، فرأی الحسین أنّ الخروج علی یزید متعیّن، من اجل فسقه، لاسیّما من له القدره علی ذلك و ظنّها من نفسه بأهلیته و شوكته فاما الاهلیه فكانت كما ظن. و زیادة و اما الشوكة فغلط برحمة الله. فیها لأن عصبیه معز كانت فی قریش و عصبیة عبد مناف انما كانت فی بنی امیة تعرف ذلك لم قریش و سائر الناس و لا یفكرونه... فقد تبیّن لك غلط الحسین، إلا أنّه فی امر دنیوی لایغرّه غلط فیه؛ و اما الحكم الشرعی فلم یغلط فیه لأنه منوط بظنه و كان ظنه القدرة علی ذلك.[5] وی قیام امام را دنیوی (تشكیل حكومت) و محاسبات آن حضرت را اشتباه می‌داند، و از آن رو كه دنیوی است بدون قبح می‌شمارد. در حالی كه حسین (ع) همواره قیامش را برای امر به معروف و نهی از منكر و مبارزه با بدعت و از باب انجام وظیفه و تكلیف خوانده است. ایشان، حتی یك بار، از پیروزی خود، و شكست یزید سخن به میان نیاورده تا گفته شود او در محاسباتش اشتباه كرده و نیروی لازم برای پیروزی در اختیار نداشته است؛‌ این را از خطبه‌ها و سخنرانی‌های امام (ع) به روشنی می‌توان فهمید. استاد ناصری: دیدگاه متفاوت اهل سنت درباره عاشورای حسینی از آن روی است كه آنان دارای مبانی و نگرش‌های متفاوتی‌اند. از زوایای گوناگون و احیاناً تحت تأثیر شرایط متغیر به این رخداد عظیم تاریخی و یا گوشه‌های آن نگریسته و اظهار نظر كرده‌اند. از این رو در این مجال كوتاه به مبانی آنان اشاره می‌كنیم. قبل از پرداختن به مبانی و علل چند گانگی آراء اهل سنت، لازم به یادآوری است كه به طور كلی اهل سنت به دو دسته كلی درباره عاشورا تقسیم شده‌اند. اكثریت آنان در هر دوره به دیدگاه تشیع نزدیك‌اند و اقلیتی قیام امام حسین را به چالش خوانده‌اند و این كه به مبانی و علل چالش اقلیت اهل سنت در مورد عاشورا می‌پردازیم.‌ 1. مشروعیت خلیفه اسلامی: آنان كه از یزید در برابر امام حسین(ع) جانبداری كرده‌اند، در واقع حكومت وی را مشروع و او را خلیفه برحق مسلمین می‌دانند؛ بدین روی مخالفت با او را طغیانگری، شورش و امری طاغوتی تلقی می‌كنند. شخصیت‌هایی مانند غزالی، ابن عربی و ابن تیمیه از این گروهند. این دسته از علمای اهل سنت در اقلیت‌اند. برای نقد این دیدگاه، باید دیدگاه اهل سنت درباره مشروعیت خلافت دینی، شرایط خلیفه، سیره صحابه و خلفای راشدین را بحث و بررسی كرد. در این صورت به آنان می‌توان گفت اهل سنت چنان كه فقهاء معروف آنان چون ابویعلی و ماوردی و احمد حنبل و دیگران آورده‌اند شروطی برای خلافت اسلامی بیان كرده‌اند، همین طور شروطی برای مكانیزم انتقال خلافت از خلیفه پیشین به فرد پسین مطرح نموده و لازم دانسته‌اند كه در كتاب‌های آنان به طور مفصل آمده است و بنده در كتاب «انقلاب كربلا از دیدگاه اهل سنت» نقل كرده‌ام. این شروط اعم‌اند از صفات خلیفه اسلامی یا مكانیزم و سازوكار انتقال خلافت. هیچ كدام بر یزید بن معاویه صدق نمی‌كند، چنان كه شرایط و چگونگی انتقال خلافت، منطبق با نحوه به خلافت رسیدن یزید نیست. دانستن حدیث، عدالت، تبدیل نكردن خلافت به سلطنت، از شرایطی‌اند كه یزید، فاقد آن است. وی از صحابه به شمار نمی‌آید؛ هرچند عده اندكی كوشیدند وی را در شمار صحابه قرار دهند. مقام فقهی و حدیثی نداشته چنان كه از لحاظ عدالت نیز به گواهی تاریخ، قابل دفاع نیست از این رو بسیاری از اهل سنت به معاویه خرده گرفتند كه وی خلافت اسلامی را به ملوكیت و امامت را به سلطنت تبدیل كرد. و برخی از آنان از پیامبر نقل كردند: الخلافة بعدی ثلاثون سنه و بعده یصیر ملوكا؛ خلافت، پس از من، تنها سی سال را دربرمی‌گیرد. این دوران تا پایان دوران امام حسن (ع) را دربرمی‌گیرد و پس از آن را شامل نمی‌شود. این حدیث مورد قبول بزرگان اهل سنت است؛ از جمله سیوطی نیز خلافت یزید بلكه معاویه را غیر شرعی دانسته و قیام كربلا را بر مبنای آن توجیه می‌كند. 2. اجتهاد: یكی از دلایل و مبانی اقلیت اهل سنت برای به چالش خواندن قیام سیدالشهداء توسل به مقوله اجتهاد است و این كه جریان كربلا تقابل حق و باطل و مادیت و معنویت نبود بلكه دو اندیشه آن هم دینی بود. براساس این مبنا، دو جریان فكری (دو قرائت از دین) در جریان كربلا، رو در روی هم ایستادند؛ سرآمد یك جریان حسین (ع) و سرآمد جریان دیگر یزید بود؛ هر دو مجتهد و صاحب رأی بودند. اگر نظر آنان، مصیب بود، «فله اجران»، وگر نه، یك اجر، به دست آورده‌اند. در پاسخ به این شبهه باید گفت بررسی تاریخ، نشان می‌دهد كه سران و قهرمانان جریان یزید (مانند عمر سعد، قاضی شریح، شمر بن ذی الجوشن و ...) هیچ یك مجتهد نبوده‌اند. اگر اجتهاد آنان را بپذیریم، باید گفت آنان به اجتهادشان عمل نكردند. از عمر سعد نقل شده است: نمی‌دانم بهشت را برگزینم یا دوزخ را، هدایت را برگزینم یا ضلالت را، ملك ری را برگزینم یا رضوان الهی را! گذشته از آن، اهل سنت دربارة یزید، به تناقضی چنین گرفتار آمده‌اند: از یك سو او را خلیفه و صاحب رأیی دانسته‌اند كه در برابر امام حسین (ع) جنگید و ایشان را به قتل رسانید، از سویی هنگام ورود اهل بیت به شام به عزاداری پرداخت و افرادی چون ابن زیاد و مروان و شمر را نكوهید و به آنان برآشفت و به آنان گفت چرا پسر عم مرا چنین كردید، چرا عیالش را اسیر كردید؟ سپس نخستین عزاداری را وی در دارالحكومه شام برپاداشت. این گره (تناقض) چگونه گشوده می‌شود؟ در پاسخ باید گفت: اسیران كربلا، در شام با تلاش بسیار و پیام رسانی، شرایط را دگرگون ساختند. و از پیامد آن، یزید و پیروان او رسوا شده تحت فشار افكار عمومی و با شیطنت و به قصد تبرئه خود و مقصر نشان دادن ابن زیاد و دیگران اظهار ندامت كردند. و از داشتن سهم در صحنه كربلا، برائت جستند. گذشته از آن،‌ جریان یزید را نباید جریانی اندیشمندانه پنداشت؛ این جریان، از روی دنیا‌طلبی و هواخواهی بوده است. این مطلب از بررسی تاریخ عاشورا به خوبی به دست می‌آید. 3. برائت یا دخالت: اقلیت اهل سنت كه در دفاع از یزید با بن بست مواجه شده‌اند به روش‌هایی مختلف در برابر اكثریت اهل سنت دست یازیده‌اند. آنان وقتی به تناقض گرفتار آمدند، دخالت یزید در صحنه عاشورا را از ریشه انكار كردند و گفتند یزید، پسر عموی امام حسین (ع) بوده و هیچ دخالتی در صحنه عاشورا نداشته است، بلكه سران لشكر كوفه وشام، به این كار دست یازیدند. حتی كسانی مانند ابن عربی گفته‌اند شیعیانی كه امام را فراخواندند و پس از آن پیمان شكنی كردند، حسین (ع) را كشتند. اینك به سر و سینه می‌زنند و عزاداری برپا می‌كنند. سپاه شام در جریان كربلا حضور نداشت. یا حضور اندكی داشت. آن هم خودسرانه و یا تحت فرمان ابن زیاد عمل كردند كه یزید باخبر نبود! این دیدگاه، مخالف اسناد تاریخی موجود و گفته‌های اكثر بزرگان اهل سنت است. یزید، كاملاً در ماجرای عاشورا دست داشته. نامه‌ای كه به ولید (حاكم مدینه) فرستاد، دستور یزید را مبنی بر قتل امام حسین (ع) به اثبات می‌رساند. اگر آمریت و فاعلیت، تنها به مباشرت منحصر شود، دیگر سنگ، روی سنگ بند نمی‌آید؛ بدین شیوه حتی چنگیز، تیمور، نادرشاه و هیتلر و استالین را می‌توان كاملاً تبرئه كرد. ثانیاً خوشحالی یزید از شهادت امام حسین (ع) و سوء ادب وی در مورد سر بریدة سید الشهداء و برخورد غیر انسانی با اسیران كربلا، خود گواه آمریت یزید در قتل سیدالشهداء است. 4. جواز یا عدم جواز لعن بر یزید: یكی از مقوله‌های مورد بحث در میان اهل سنت جواز لعن یا عدم جواز آن نسبت به یزید است. اكثریت اهل سنت، لعن یزید را جایز دانستند و اقلیتی مانند غزالی آن را جائز ندانسته‌اند. غزالی در كتاب احیاء العلوم می‌گوید: چگونه می‌توان دخالت یزید را اثبات كرد؟! شاید وی قبل از مرگ توبه كرده باشد؛ التائب من الذنب كمن لاذنب له. سپس در چند سطر پس از آن، شیعیان را رافضی خوانده و لعن كرده است. جالب آن است كه اكثریت اهل سنت لعن یزید را جایز دانسته‌اند. و برخی از اهل سنت منكر لعن را لعن كرده‌اند. 5. فلسفه عاشورا: یكی از مسائلی كه برخی از اهل سنت بدان تمسك جسته‌اند و آن را بهانه‌ای برای به چالش خواندن انقلاب ماندگار عاشورای حسینی دانسته‌اند شبهه در فلسفة این انقلاب است. در این باره نیز علمای اهل سنت سخن بسیار گفته‌اند. می‌گویند: عبدالله بن جعفر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر و سایر بزرگان و اندیشمندان و صاحبان رأی، حسین (ع) را از قیام برحذر داشتند. آنان، از بی‌وفایی كوفیان، و معامله آنان با علی (ع) آگاه بودند. شرایط قیام فراهم نبود. امّا امام حسین (ع) بدان بی‌توجه بود. به كاری دست یازید كه سرانجام آن قابل پیش بینی بود. براین اساس آنان گاهی گفته‌اند: فلسفه قیام امام حسین (ع) برپایی حكومت بوده است. و زمانی تصریح كرده‌اند كه شاید این قیام بی‌هدف انجام گرفت. برخی انتقام از خون مسلم بن عقیل را فلسفه این قیام دانسته‌اند. و بدین صورت از عظمت انقلاب حسینی به زعم خودشان كاسته‌اند! در پاسخ باید گفت سخنان، نامه‌ها، كلمات قصار و خطابه‌های امام حسین (ع) به خوبی نشان می‌دهد امام اهداف مقدس و مشخصی را پی می‌گرفت. اهدافی كه همه می‌بایست برای آن می‌كوشیدند. این اهداف از سوی اكثریت اهل سنت، امروز نیز مورد تقدیس می‌باشد. ابعاد و وجوه قیام امام حسین (ع) چنان گسترده است كه برای همه به گونه‌ای قابل فهم است؛ هم برای عوام هم برای خواص و عرفا و اندیشمندان. حتی برخی از كمونیست‌ها این انقلاب را پذیرفتند و از دید جامعه بی‌طبقه، آن را ستودند. در پایان باید توجه كرد كه در عمل، اهل سنت، در این باره چه می‌كنند؟ واقعیت این است مناطقی از اهل سنت كه از گزند وهابیت به دور مانده، به عزادرای و سوگواری امام حسین (ع) می‌پردازند. چنان كه كردهای اهل سنت ایران و شاعران برجسته اهل سنت افغانستان چون غلام محمد طرزی، خلیل الله خلیلی، عبد القهار عاصی و دیگران مرثیه‌های جان سوزی برای حسین (ع) سروده‌اند. در شمال آفریقا و آسیای میانه، واژه‌های عاشورا، عاشوری، عاشور به عنوان اسم و نام فرزندانشان به كار گرفته می‌شود. علامه اقبال لاهوری نیز اشعار جان سوزی سروده است. اكثر مسلمانان جنوب شرق آسیا (اندونزی، مالزی، مالدیو، برونئی) شافعی‌اند؛ و بهترین اسناد حقانیت عاشورا از سوی شافعیان بیان شده است. عاشورا را باید به عنوان مسأله‌ای وحدت بخش مطرح كرد. برای هر قشری از اهل سنت یكی از ابعاد این قیام را باید مطرح ساخت؛ برای سیاستمداران، مسأله عدالت، برای انقلابیون، مقابله مظلوم و ظالم، برای محرومین، مقابله با اشرافیت و برای عارفان، عبدی را كه به انتهای عشق رسیده است. تاكید می‌كنم كه انقلاب امام حسین (ع) یك مقوله ارزشی مشترك و محور متفق علیه، در میان گروه‌ها و مذاهب گوناگون اسلامی است و هیچ فرقه‌ای را سراغ نداریم كه دربارة اهل بیت از جمله امام حسین (ع) در جهان كنونی اسائه ادب نموده باشد حتی اقلیت اهل سنت كه قیام او را به چالش خوانده‌اند به او و حركتش به دیده احترام می‌نگرند و نسبت به شهادت آن حضرت اظهار تأثر و اندوه كرده‌اند. پس عاشورا یك گفتمان مشترك بین شیعه و اهل سنت است و باید با همین نگاه و ادبیات با آنان مواجه شد و از هرگونه فرقه‌گرایی و انحصارطلبی دربارة آن پرهیز نمود. پرسش و پاسخ o دیدگاه فقهی اهل سنت درباره مشروعیت یا عدم آن، در قیام عاشورا چیست؟ استاد پیشوایی: از لحاظ فقهی، قیام علیه خلیفه را حرام می‌دانستند. و شورش به حساب می‌آوردند. جانبداران حسین (ع)، امر به معروف و نهی از منكر را واجب دانسته‌اند. و یزید را اهل بدعت و قاتل می‌دانند. o از دید اهل سنت، واقعه كربلا، ظلم و جنایت محسوب می‌شود یا خیر؟ استاد پیشوایی: بلی (براساس دیدگاهی كه یزید را محكوم می‌كنند) o میزان تأثیرگذاری این واقعه، بر حركت‌ها و جنبش‌های اهل سنت چگونه بوده است؟ استاد ناصری: در جهان اهل سنت نهضت‌های بسیاری صورت گرفته است. برای سنجش این اثرگذاری باید به سخنان سران این نهضت‌ها مراجعه كرد. در گفتار و اشعار علامه اقبال لاهوری، جواهر لعل نهرو از هند،‌ عبدالقادر، مازنی،‌ سید حسینی و طاها حسین، عقاد، علاقه به امام حسین (ع) مشهود است. ممكن است دیدگاه چنین كسانی، قابل نقد باشد، ولی اثرپذیری آنان از قیام عاشورا، به خوبی در گفتار آنان دیده می‌شود. در مقاومت تاریخی مردم افغانستان در برابر ارتش سرخ شوروی، شاهد تمسك اهل سنت به امام حسین (ع) بودیم. رهبران سنی، مانند برهان الدین ربانی، حامد كرزای (رئیس جمهور كنونی) در روزهای عاشورا و تاسوعا، در حسینه شیعیان حاضر می‌شوند و به سخنرانی می‌پردازند. استاد پیشوایی: بله! احتمالا تأثیرگذار بوده؛ همیشه در گذر تاریخ، قیام حسین (ع) الهام بخش نهضت‌های آزادی بخش بوده است. مجله مكتب اسلام، حدود چهل یا پنجاه سال پیش، سخنی از یاسر عرفات را درباره امام حسین (ع) نقل كرد؛ به همین سبب از سوی ساواك، توقیف گردید. یاسر عرفات در كنار ضریح امام حسین (ع) گفته بود: ای حسین! ما درس مبارزه و انقلاب را از تو آموختیم. o اهل سنت، غالبا در ایران و جاهای دیگر در مراسم عزاداری حسین (ع) شركت می‌كنند، این آیا از روی باور دینی است یا از روی عادت و عرف؟ استاد پیشوایی: اهل بیت به شیعه اختصاص ندارد؛ اگر اهل سنت از گزند وهابیت در امان باشند، عزاداری می‌كنند. اهل سنت در منقبت و فضایل اهل بیت كتاب‌های بسیاری نوشته‌اند و اشعار بسیاری سروده‌اند؛ آنان حسنین را سبط پیامبر (ص) می‌دانند و فاطمه زهرا (س) را فوق العاده دوست دارند. به صورت طبیعی و به حكم تعلیمات اسلامی محبت اهل بیت واجب است؛ اگر از خارج شبهه‌ای القا نشود، عزاداری آنان دارای منشأ دینی است. استاد ناصری: عاشورا قبل از گسترش وهابیت، عامل وحدت بوده امّا بر اثر گسترش فعالیت وهابیون، باعث حملات انتحاری و قتل و كشتار شده است؛ مانند پاكستان. به شیعیانی كه در غیر از ایران ساكن‌اند سفارش می‌كنم عزاداری را كاملاً سنتی و مانند گذشته حفظ كنند. از روش عزاداری در ایران برخی اساتید خرسند نیستند، مانند استفاده از طبل و سنج. این شیوه را نباید وارد افغانستان یا پاكستان كرد. طبل در افغانستان نشانه شادی است. شیعیان در این جا اكثریت جامعه را تشكیل می‌دهند و دارای فرهنگ خاصی هستند. نباید به دست اهل سنت سوژه داد. ادبیات ما نیز باید وحدت گرایانه باشد. سال گذشته در هرات، به خاطر بیرون آوردن علم، نوشتن روی ماشین‌ها، قمه زدن، طبل، شیپور و سنج، مشكلات بسیاری به وجود آمد. o نظر شما درباره كتاب «مع الركوب الحسینی» چیست؟ استاد پیشوایی: این كتاب ارزشمند در شش جلد، از سوی مركز تحقیقات سپاه، تدوین شده است. مانند دو كتاب‌های دیگر از ضعف به دور نمانده و هر جلد آن به گونه‌ای است؛ جلدی كه استاد نجم الدین طبسی نوشته‌اند،‌ بسیار ارزنده است.

پی نوشت ها:

[1]. یوسف بن نرغلی بغدادی، سبط ابن الجوزی، تذكرة الخواص، ج2، الباسع: ترجمة الحیه ص266. [2]. همان، ص 28. [3]. قاضی ابوبكر بن العربی المالكی، العواصم من القواصم، ص 244 ـ 245. [4]. تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5، المباحث السابع، ص 311. [5]. عبد الرحمن بن خلدون، مقدمه، الفصل الثلاثون فی ولایة العهد، ص 145