الهی! توبهِ تو را دوست دارم ...




یا الهی ... 

هرگاه برای زدودن حجابی بین خودم و خودت ، عزم را جزم کردم 

و بلندی حجاب را دنبال نمودم 

ریشه ای عمیق از آن را در قلب خود یافتم 

تلاش کردم

و با محو هر حجابی ...  حجابی بر خود ساختم 


ای رب من ... 

برای رهایی از دوریِ تو  ، خستگی بر من اثر نکرد 

اما هر گاه خود را به تو نزدیک تر ، حس کردم 

اندکی بعد خود را بعید تر یافتم 

و از هرکه برای قدم گذاشتن در این راه تمنا نمودم 

او را مسبب دوری ِ تو یافتم 


چه روشن است راه رسیدن به تو یا الله! 

اما مردمان گمراه شهر من هر روز در حال فزونی اند


آری ! آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مومنان در برابر ذکر خداوند و آنچه از حق نازل کشته خاشع گردد؟!

اما ! الهی ... 

آیا وقت آن نرسیده است که برایم توبه کنی؟

نمیدانم تا کجا باید بیایم و نرسم 

مسبب این نرسیدن های من ...

برای نجات بنده ای گمراه ... لحظه ای رو به من برگرد 

از در [محبت] رو به من برگرد 

به راستی تو از همه مهربان تر هستی 


پ.ن : اللهم عجل لولیک الفرج 

پ.ن : اللهم ارزقنی توفیق شهادت فی سبیلک 




سلام بر رجب ماه ـ علی (ع)



سلام برماه رجب !

سلام بر ماه ـ ماه رجب ...

سلام بر تنها امیر مومنان علے (عـ ) 

و سلام بر امام زنده مومنان 

نمیدانم در کدام مسجد معتکفی 

در مسجد الحرام ؟ یا مسجد رسول الله ؟ 

در مسجد سهله ... ؟ 

چقدر عمق دارد ارتباط شیعیان ـ شما ، با شما در مسجد سهله !

برای آنان که شما را دیدند چه سهل بود این رابطه 

این روز ها برای ما ستاره سهیل شده ای آقا جان ...

به حق عمه جان بطلب مارا یک روز در مسجد سهله ! 

مولا جان ... روز پدر مبارک ... 

دست پدری بر سر ما میکشید در مسجد سهله ؟

یک شب ولی باشد و من باشم ... 

بگویی برایم از گودال کربلا ، در مسجد سهله !

بگویی از غربت حسَین (عجـ ) از غربت خودت ... 

سر به زانوی شما گذارم در مسجد سهله !

حرف های من رشته دراز دارد آقا جان 

ان شاءلله همه را بگویم در مسجد سهله ! ...



پ.ن: اللهم عجل لولیک الفرج ... 


یا من یسمی بالغفور الرحیم ...




این روزها دلم هوای کربلا را دارد 

این روزها خاطرات برام قطار شدند 

خاطراتی که همگی رویا هستند  

و شاید آرزویی باشند برای دیگران 

و شاید آرزویی دست نیافتنی برای خودم! 

این روزها هم هوای سامرا دارد دلم 

هم بقیع و مسجد قبا 

هم مدینه ... هم کربلاء


این روزها نمیدانم به کام دلم روضه بخوانم 

یا به نام دل ارباب ... [ ح س ی ن ]

ارباب ... 

گر ، کلهم نور الواحد ... 

پس ... 

اربابم مهدی این روزها چه عالمی دارد 

این ها امام هستند ، قلبشان آرام است 

اما قلب گنجشک ها سخت در تلاطم است 


ان شاءلله مسجد الحرام باز هم قسمت میشود 

ان شاءلله باب جبرئیل باز هم برامان باز میشود 

اما این بار همسفر ما مهدی باشد 

امام غافله مهدی باشد 

مهدی (عج) ... 


این بار روضه خوان مهدی باشد 

صاحب عزا مهدی باشد 

مکان کربلا باشد 

مهدی (عج) ... 



پ.ن : اللهم عجل لولیک الفرج 

پ.ن : اللهم ارزقنی توفیق شهادت فی سبیلک 



پنجه به گیسوان تو آقا چه میکند؟! ...





بر نیزه تکیه داد و سرش را بلند           زحمت کشید و پلک ترش را بلند کرد


جبریل را تشر زد و فرمود جمع کن        او هم ادب نمود و پرش را بلند کرد 


از لای دست و پای خلایق نگاه کرد       تا تل زینبیه سرش را بلند کرد 


.

.

.


انشالله این شعر رو کامل میکنم ...


آقا برای دست گیری از حرامیان           به روی هر دو دست پسرش را بلند کرد



هوای شهر


این روزها هوای شب عجیب نفس گیر است 

نفس های رها شده جایی برای نفس کشیدن نگذاشتند ...

و این روزها عجیب کسی به یاد مهدی (عج) نیست 

هستند کسانی که صبح را با یاد تو آغاز کنند آقا جان 

اما در این هوا سر در گریبان فرو برده اند 

تا این بیماری که به جان شهر من افتاده بر آنها اثر نکند ... 

امشب در این هوا نفسم گرفت ، چشمانم تار میدید و تعادلم بر هم میخورد 

آری حدیث کساء بر هر درد بی درمان دواست 

و قلب قرآن بر هر قلب مجروحی ...


پ.ن: اللهم عجل لولیک الفرج 



یا فاطمه (س) ...


این روزها فاطمیه تمام شده 

همه مشکی ها رو از تن درآوردن 

اما آتش قلب عشاق تازه زباله گرفته 

همه میسوزند ... 

همه کسانی که برای فاطمه(س) ادب میکنند 

این روزا عجیب میسوزند 

وقتی قلبی برای مادر شکست 

فقط مادر میتواند قلب را آرام کند 

و به راستی که اگر ولادت فاطمه (س) در پیش نبود 

این قلب ها آنقدر میسوخت تا خاکستر شود 

عظیم ترین شهدای مفقود الاثر فاطمیه شهید شدند 

کاش ما هم در این قافله نوشته شویم ...


پ.ن: اللهم عجل لولیک الفرج




کرامت شهید مفقودالاثر


محمد رضا گفت

 به علت علاقه‌ای که پدر در بین برادران به من دارد

 اگر بیدارش کنم، دیگر نمی‌گذارد من برگردم

تا بیدار نشده بروم، من آثاری از خودم برایش گذاشتم...

ادامه نوشته

مادر شهدای گمنام



کنار مهدیه امام حسن در شهر تهران ۵شهید گمنام مدت هاست که دفن شدن

بعضا که به این هیئت میرم سری به مقبره شهدای مدفون میزنم

شهدایی که همه کم سن و سال هستن ۲۰ ـ ۲۱ ـ ...

ادامه نوشته

جملات قصاری از شهدا و جانبازان

 

شهيد رجب بيگي
از يک سو بايد بمانيم که شهيد آينده شويم و از ديگر سو بايد شهيد شويم تا آينده بماند . هم بايد امروز شهيد شويم تا فردا بماند و هم بايد بمانيم تا فردا شهيد نشود. عجب دردي، چه مي شد امروز شهيد مي شديم تا دوباره فردا شهيد شويم.


 

ادامه نوشته

امروز چگونه شهيد شويم؟


يادداشتهاي يك شهيد زنده 

دستي به شانة چپم خورد. 

وقتي برگشتم،كسي را نديدم. از سمت راست آمده بود و جلويم ايستاده بود. 

چشم در چشم كه شديم، گفت: «حاجي جون نوكرتم!» و تا به خودم جنبيدم، دو طرف صورتم را بوسيده بود و داشت با دو تا دستش سرم را پايين مي‌آورد تا پيشاني‌ام را ببوسد. با دو تا چشم از حدقه در رفته نگاهش مي‌كردم تا بالاخره سرجايش ايستاد. گفتم: «ببخشيد به جا نياوردم!؟»




ادامه نوشته

راز روزهای بارانی و مادر شهید مفقودالاثر


همه مردم از تیرگی آسمان دل‌شان گرفت 

اما

دل مادر شهید مفقودالاثر «عبدالمجید امیدی» در اندیشه‌ دیگری بود،

او برای هزارمین بار با خود اندیشید كه "فرزندش در كجای این گنبد كبود آرام گرفته است ".

ادامه نوشته

وصیتنامه شهید مفقودالاثر حمید رضا ملاحسنی


«بسم رب الشهدا والصدیقین»

"من المؤمنین رجال صدقوا

ماعاهدالله علیه

فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا"

 

ادامه نوشته

خاطرات دختر یک شهید مفقود الاثر

 

 

داغی از دختر شهید 

 آنهم یک شهید مفقود الاثر 

 که حالا بعد از سالها تابوت پدر را برایش آورده اند

با مناجات بر روی تابوت پدر،بدن نحیفش روی زمین افتاد و دیگر هیچ وقت بلند نشد!

ادامه نوشته

شهید مفقودالاثر جعفر صادق كاملى


 

 

نام پدر: على

رشته: مهندسى عمران

تاریخ تولد: 1345
محل تولد: ارومیه
تاریخ شهادت: 65/12/4
محل شهادت: شلمچه
 
ادامه نوشته