دلایل توجه ویژه ى ایرانیان به تشیع
ایرانیان تنها در زمان خلافت هارون و مأمون به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به دلیل تشریف فرمایى حضرت رضا و امامزادگان همراه علاقمند نشدند، بلكه از زمان خود پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) این مودت در دل ایرانیان ریشه دوانید. به طورى كه هر ایرانى، پس از آن كه به مدینه مسلمان وارد مى شد، حق و حقیقت را در على(علیه السلام) مى یافت و به امر و راهنمایى پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به حبل متین و ریسمان ولایت آن حضرت چنگ مى زد. نمونه آن ها هم سلمان فارسى بود كه بنا به روایت علماى همه فرقه ها، پیغمبر خدا(صلى الله علیه وآله)درباره وى فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است(1)» و از همان ابتدا به سلمان محمدى معروف شد. بدان جهت سلمان از شیعیان خالص على(علیه السلام) گردید كه مكرر از پیامبر خدا شنیده بود: «كسى كه على(علیه السلام) را اطاعت نماید، مرا اطاعت نموده و كسى كه مرا اطاعت نماید خدا را اطاعت نموده است. كسى هم كه با على(علیه السلام) مخالفت نماید، مرا مخالفت نموده و كسى كه مرا مخالفت نماید خدا را مخالفت نموده است(2)». به همین جهت سلمان از مخالفان سرسخت سقیفه بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ینابیع المودة لذوى القربى، ج2، ص93 ; تحف العقول، ص52 ; مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص75 ; المستدرك، ج 2، ص598 ; شبهاى پیشاور، ص164 «سَلْمانُ مِنّا أهْلُ الْبَیت».
2 . المستدرك، ج3، صص121 و 128 به نقل از الغدیر، ج7، ص177 ; تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص270 ; الكامل، ج 4، ص349 ; شبهاى پیشاور، ص164 «من أطاع علیّاً فقد أطاعنی و من أطاعنی فقد أطاع الله و من خالف علیاً فقد خالفنی و من خالفنی فقد خالف الله».
از طرفى دیگر، هر ایرانى كه به مدینه مى رفت و مسلمان مى شد وقتى كه برخورد بزرگان و صحابه را مى دید، غالباً جذب سجایاى اخلاقى امیرالمؤمنین و اهل بیت مى شد. علاوه بر این ها برخورد با ملاطفتى كه امیرالمؤمنین(علیه السلام) با شاهزادگان اسیر ایرانى نمود، ایرانیان را به مقام شامخ و مقدس آن بزرگوار و عترت طاهره اش، متوجه ساخت. بنابر نقلى، وقتى كه اسراى مدائن (تیسفون) وارد مدینه شدند، خلیفه دوم ـ عمر ـ دستور داد تمام اسیران زن به كنیزى مسلمانان در آیند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را از این كار منع نموده و فرمود: شاهزادگان مستثنى و قابل احترام هستند. چون دو دختر یزدگرد پادشاه ایران در میان اسیران بودند به آن ها اختیار داده شد كه برخیزند و هر فردى از مسلمانان را كه بپسندند آزادانه به شوهرى خویش اختیار كنند. این دو دختر در بین مسلمانان نظر كردند و یكى از آن ها به نام «شاه زنان» محمد بن ابى بكر را كه تربیت شده خود امیرالمؤمنین(علیه السلام)بود و دیگرى كه «شهربانو» نام داشت حضرت امام حسین(علیه السلام) را برگزیدند و به عقد شرعى آنان در آمدند. خداوند فرزندى به نام محمد (قاسم فقیه) به شاه زنان داد كه وى پدر بزرگ مادرى امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق(علیه السلام) بود. از شهربانو نیز امام چهارم شیعیان، حضرت زین العابدین(علیه السلام) متولد گردید. پخش این خبر در بین ایرانیان، باعث علاقمندى آنان به امام على(علیه السلام) شد. مخصوصاً بعد از فتح ایران، قلباً به آن حضرت توجه كامل نمودند.
بنابراین وقایعى كه در زمان دیالمه و آل بویه اتفاق افتاد، فقط پرده از روى این حقیقت (علاقه به على و خاندانش) برداشته و ایرانیان آزادى یافتند تا مكنونات قلبى خویش را آشكار نمایند.
در دوران سلطنت غازان خان مغول (نام اسلامى او محمود خان بود) كه خود او به اهل بیت طهارت توجه خاصى داشت، مذهب تشیع آشكارتر شد. پس از وفات وى، برادرش شاه محمد خدابنده (اولجایتو) به پادشاهى رسید و در حضور خود، مجالس مناظره اى را بین علامه حلى و خواجه نظام الدین قاضى القضات شافعى ترتیب داد. در آن جلسات، مبحث امامت مورد بحث و بررسى قرار گرفت و علامه حلى، امامت بلافصل امیرالمؤمنین(علیه السلام) را اثبات و ادعاى خلافت بقیه خلفا را ابطال و رد نمود. در این
جلسات، علامه حلى چنان راه تشكیك را بر حضار بست كه طرف مقابل او، یعنى خواجه نظام الدین قاضى القضات شافعى گفت: «دلایل شما بسیار محكم، قوى و متقن است اما چون گذشتگان ما بر این راه رفته اند ماهم براى جلوگیرى از تفرقه كلمه اسلام، باید همان راه را رفته و پرده درى نكنیم». از آنجایى كه شاه محمد خدابنده تعصبى نداشت، پس از استماع این دلایل، مذهب امامیه را اختیار و به تشیع گروید و آزادى مذهب شیعه را درتمام بلاد ایران صادر و اعلام كرد. سپس به تمام والیان و فرمانداران خود دستور داد كه در مساجد و در خطبه ها نام امیرالمؤمنین على(علیه السلام) و سایر ائمه اطهار را بخوانند. او همچنین دستور داد عبارات: «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ»، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ» و «علیّ ولىّ الله» را روى مسكوكات رایج حك كنند. سپس علامه حلى را كه از حله احضار كرده بود، نزد خود نگه داشت و براى او مدرسه علمیه ساخت. بدین ترتیب، ولایت و امامت على ابن ابى طالب(علیه السلام) در سراسر ایران جهانتاب شد و اینك ایرانیان، شیعه على(علیه السلام)و یازده فرزند معصومش مى باشند.
به طور كلى علت گرایش به تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم و از قرن دهم تا كنون را چنین مى توان خلاصه نمود:
1 ـ برخورد متعصبانه عمر علیه ایرانیان
2 ـ سیاست حق گرایانه امیرالمؤمنین نسبت به عموم مردم بدون تعصب قومى
3 . فضائل اهل بیت و برخورد جذاب آن ها با افرادى كه از ایران مى آمدند
4 ـ عكس العمل ظلم هایى كه به ائمه و شیعیان روا مى شد.
5 ـ اعزام دانشمندان و مبلغین از طرف ائمه(علیهم السلام) مانند زكریا بن آدم، عبدالله بن سعد اشعرى... به قم و سایر شهرها
6 ـ تشریف فرمائى امام رضا(علیه السلام) به ایران
7 ـ مهاجرت امام زادگان در پى مسافرت ایشان، عزیمت امامزاده ها از ترس خلفا و تبلیغ آن ها در نقاط مختلف ایران، مهاجرت سادات به علت وجود امنیت نسبى.
8 ـ تلاش علماى شیعه مثل شیخ صدوق، علامه حلى، شیخ بهائى، علامه مجلسى و...
9 ـ روى كار آمدن حكومت هاى شیعى نظیر آل بویه، دیالمه و بویژه صفویان.
10 ـ هماهنگى و همكارى تنگاتنگ علماى شیعه با دولت هاى طرفدار شیعه نظیر صفویه.
10 . اعلام مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمى ایران.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . براى تفصیل بیشتر به كتاب تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان و كتابهاى مشابه مراجعه شود.